محمد ماکویی ـ طنزپرداز:لابد شما هم میدانید که وقتی در یکی از کشورهای غربی آقایی میخواهد از خانمی خواستگاری کند، در برابر او زانو میزند و به وی درخواست ازدواج میدهد.
این رسم در ایران هم تا حدی جا افتاده است و بسیاری از افراد مذکّر جامعه با توسل به این روش از جنس مخالف میخواهند که پذیرای همسری با آنها شود.
راستش را بخواهید ،همیشه فکر میکردم که چیز غلطی در این شیوه خواستگاری وجود دارد، با این حال اینکه «چه چیزی غلط است» را خوب متوجه نمیشدم، تا اینکه بالاخره چشمم به جمال یک سریال ترکی باز شد که در آن دختری که به این شیوه مورد خواستگاری قرار گرفته بود، به شیوهای کاملاً متفاوت پاسخ خواستگار را داد!
او، برخلاف انتظار، بالا و پایین نپرید و مرتباً «بله! بله!» نگفت و در عوض ابتدا روی دو زانو نشست و به خواستگار نشان داد که خود را برتر و سرتر و بالاتر از او نمیبیند و بعد «بله» را گفت.
زانو زدن و خواستگاری کردن غربیها، یک جورهایی، شبیه «بنده زاده را به غلامی قبول کنید» و «غلام شماست» است که زمانی باب دهان خانواده پسر و باب میل خانواده دختر بود و این سوء تفاهم را ایجاد میکرد که انگار خانواده دختر در حال بازدید از مغازه «برده فروشی» و «انتخاب کالا از آن» هستند!
کوچک شدن پسر در برابر دختر، از همان آغاز، اصلاً چیز خوبی نیست و نتیجه حاصل از آن شاید چندان بهتر از« گربه را دم حجله کشتن» نباشد!
پسری که در مراسم خواستگاری «کوچک شماییم» را فریاد میزند مجبور میشود، بزودی، فیلمی را تماشا کند که باب میل دختر است و غذایی را نوشجان نماید که دختر دوست دارد!
این رویه به تدریج باعث میشود که آقای داماد چیزهایی را که دوست دارد، به خاطر کسی که دوست ندارد، از دست بدهد و دارای شخصیتی شود که خودش هم چندان او را نمیشناسد!
تغییر شخصیت، از داماد یک فرد دیگر میسازد و این فرد آنی نیست که عروس خانم در روز اول دیده و پسندیده بود!
«همسری» و «همدلی» قطعاً چیزی فراتر از زندگی ارباب و رعیتی است که با یک زانو زدن ساده آغاز میشود و با یک مهریه ساده به پایان میرسد!

شما چه نظری دارید؟